کد مطلب:161824 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

روز عاشورا هفتاد ساعت
كه من در ایام سابقه شنیدم كه فلان عالم گفت یا روایتی نقل كرد كه روز عاشورا هفتاد ساعت بود. و من در آنوقت آن را غریب شمردم و متعجب شدم از نقل آن، و لكن حال كه تأمل در وقایع روز عاشورا كردم خاطر جمع یا یقین كردم كه آن نقل راست است؛ و آن همه وقایع نشود مگر در آن مقدار زمان [1] .

این حاصل فرموده ایشان است به جهت طول زمان، عین الفاظ ایشان به خاطر نمانده و در آن كتاب نیز از آن تقویت كرده. و این فقره پی به سلیقه ایشان باید برد. و گاه شود كه بنای مؤلف كتاب بر اتقان و نقل از كتب معتمده است، ولكن به جهت عدم مهارت و خبرت بر حال علماء و ارباب سیر و مورخین و نداشتن قوه تمیز ثقات، بسا شود بر كتابی از سیر و تواریخ اعتماد كند و مدار نقل غالب منقولات خود را بر آن گذارد، ولكن در نزد اهل خبره چندان اعتباری ندارد و مطالب واهیه بسیار در آن نشان دهند. لهذا در كتاب آن مؤلف منكرات عدیده یافت می شود با آن بنا و دعوی؛ بلكه با افتخار و طعن بر دیگران. و از این رقم بعضی مقاتل یافت می شود. چون ذكر


آن خالی از مفسده نبود، اشاره نكردیم [2] .

و نتیجه تمام این كلمات آن كه چنانچه روضه خوان بنای درست كاری دارد و شایق است كه خود را در سلك ملازمان خاص درآورد و در خود قوه تمیز كتاب معتمد هر چند از ثقه خیبر غیر عالم باشد، از كتاب غیر معتمد هر چند از عالم متقی باشد، نمی بیند و به این مقام نرسیده، از اساتید اهل فن جویا شود و از گفته ایشان تجاوز نكند. والا كه به اغوای شیطان، رسم تازه گوئی را گذاشته و از هر كتابی هر چند «جنگ المزخرفات» باشد نقل كند و آن را هم به صورت جزم بیان كند، البته خود را مهیا سازد برای تمام مفاسد مذكوره در مقامات گذشته.


[1] همان، ج 3، ص 43. عبارت مرحوم دربندي اين است: «و بالجمله فأني أظن ظنا قويا من ملاحظة كل ما تقدمت اليه الاشارة ان امتداد ابقاء الشمس فوق الارض مدة سبعين ساعة او ما يقرب منها مما له اصل و مستند» و در ج 2، ص 307 مضمون كلام ايشان اين است: روز عاشورا مانند ديگر ايام نيست؛ بلكه در اين روز خورشيد 70 ساعت بالاي زمين ماند و بلكه بيشتر. و دليل آن اين است: جنگهايي كه ما از اصحاب نقل كرديم بالاخص اگر جنگهاي سيدالشهداء عليه السلام را به آن بيافزائيم، در كمتر از اين ساعات قابل تصور نيست!! اين استدلال همانند مثال معروف است «كه اول منار را دزديدن و سپس دنبال مكان مخفي كردن آن گشتن» بايد به اين عالم جليل القدر گفت: چرا بايد به چنين نقلهاي واهي تكيه كني كه مجبور باشي به يك خبر واهي تر ملتزم شوي!!.

[2] گرچه منظور مؤلف بيشتر كتب مقتل است ولي با كمال تأسف برخي از كتابهايي كه در معارف ديني به فارسي نگاشته مي شود، به حدي تنگ مايه و سست است - هم از جهت نثر و هم از جهت محتوا و استناد به مأخذ -، كه از ديدن آن انسان شرمسار مي شود چه رسد به نوشتن و نشر دادن آن!! انتشار اين گونه كتابها به نام دين و شريعت، در واقع سليقه اي براي به استهزاء گرفتن آن است. و بايد چنين گفت: چنان كه سخن گفتن به نام دين و اهل بيت عليهم السلام و اظهار نظر كردن درباره اسلام، از معيار و شرايط خارج شده و هر كسي به خود اجازه مي دهد، بدون تحصيل و احراز شرائط به اين عمل مبادرت ورزد، تأليف به نام دين نيز چنين است!!.